مجموعه سلامت فارس در طول سال های دفاع مقدس، در کنار خدمات
پشتیبانی در جبهه های حق علیه باطل و خدمت به رزمندگان غیور میهن در بهداری ها و
بیمارستان های صحرایی، شهدای گرانقدری را به این انقلاب تقدیم کرده که در روزهای
دوشنبه هر هفته، با این آلاله های جاویدان آشنا می شویم. در این مطلب با شهید «مجید
هاشمی» بیشتر آشنا
می شویم.

 

شهید مجید هاشمی

تاریخ و محل ولادت: 9مرداد1346،
سروستان

تاریخ و مکان شهادت: 31مرداد1383، روستای گرم‌آباد مرودشت

محل
خدمت: شبکه‌ بهداشت شهرستان مرودشت

برشی از کتاب پروانه های بی پروا؛ معرفی و زندگینامه شهدای
دانشجو و کارمند دانشگاه علوم پزشکی شیراز

مجید اولین
فرزند خانواده بود و در نهم مردادماه سال 1346 در شهرستان سروستان به دنیا آمد. خانواده
اش بعد از چند سال به علت شغل پدر به مرودشت مهاجرت کردند. از همان کودکی پسری
آرام، کم‌ حرف و مؤدب بود و به ‌خاطر رعایت مسائل اخلاقی و اعتقادی در بین فامیل
زبانزد بود. در نوجوانی در کنار پدر برای تأمین مخارج خانواده کمک ‌حال خانواده هم
بود و عصرها بعد از تمام شدن درس و مدرسه ‌اش کارهای پاره‌وقت می‌کرد تا حداقل
بتواند هزینه‌ های دوران تحصیلش را تهیه کند. در دبیرستان رشته‌ تجربی را انتخاب
کرد و با معدل بالا توانست از مدرسه‌ دانش فارغ‌ التحصیل شود. بعد از اتمام سربازی
‌اش ازدواج کرد و هنوز مدتی از زندگی مشترکش نگذشته بود که توانست با مدرک مربیگری
که از قبل داشت، مربی چندین باشگاه ورزشی در چند روستای اطراف مرودشت شود. حدود سه
سال بعد در مرکز بهداشت و درمان روستای گرم‌ آباد
به عنوان کاردان بهداشت محیط مشغول به کار شد و همزمان مربیگری فرزندان کارکنان
شبکه، در شش باشگاه کاراته‌ شهرستان مرودشت را به او دادند.

مجید به
سلامت جسمی و روانی جوانان آن منطقه اهمیت می‌داد. چه ‌بسا افراد زیادی که در دام
اعتیاد گرفتار بودند و با تشویق و راهنمایی ‌های او از این بلای خانمان‌ سوز نجات
پیدا کردند؛ حتی بعد از شهادت مجید هم عده ‌ای از شاگردانش اعتراف می‌کردند شهید
هاشمی زندگی دوباره ‌ای به آن‌ها بخشیده است و اگر دلسوزی ‌های او نبود، معلوم
نبود که چه بر سر آنها می‌ آمد. می‌گفتند شهید هاشمی راه درست زندگی را به آنها
نشان داد؛ زیرا از چنگال اعتیاد رهایشان کرد و واقعاً الگوی خوبی برای جوانان بود.
در محل کارش مرکز بهداشت، شبانه ‌روز، پاسخگوی نیاز بیماران بود و مردم روستا
دوستش می‌ داشتند؛ چرا که هیچ کاری را از روی بی ‌میلی و اکراه انجام نمی ‌داد.

مجید قبل
از اینکه در شبکه‌ بهداشت کار کند، یک بسیجی بود؛ به همین خاطر بعد از مدتی، سمت
فرماندهی مرکز مقاومت روستای گرم‌آباد را به او دادند. شب ‌های زیادی در مناطق آن
دیار که بعضاً شاهد حضور راهزنان و آشوبگران اجتماعی بود، به گشت‌ زنی و امنیت‌ بخشی
می ‌پرداخت تا جایی که اشرار و آشوبگران کینه ‌اش را به دل گرفتند. چرخ روزگار می‌
چرخید تا اینکه این بار به‌گونه ‌ای ناگوار رقم خورد. در یکی از شب ‌هایی که مجید
به‌ تنهایی در حال مأموریت بود اشرار به او حمله کردند. او را تنها گیر ‌آورده و
غافلگیرانه به سمتش هجوم بردند. مجید به ‌خاطر روحیه‌ ورزشکارانه‌اش، بدن فرز و
چابکی داشت؛ حتی بعدها هم خود این اشرار اعتراف کردند آقای هاشمی با اینکه تنها
بود، به‌ سختی توانستند او را از پا درآورند؛ چرا که بدن پرقدرت و چالاکی داشت و
از پس ضربه و مشت و لگدهای آنها به‌خوبی برمی ‌آمد؛ اما بالاخره با شلیک چند گلوله
توانستند او را از پا درآورند. مجید در سن 37 سالگی و در روزگار جوانی،
ناجوانمردانه به شهادت رسید. همیشه آرزوی شهادت داشت و بارها در نمازهایش اجابت
این دعا را از خدای خود خواسته بود و سرانجام هم با امضای حضرت صاحب‌الامر (عج) به
آرزوی دیرینه ‌اش رسید.